... مـــاه مینـــــا
... مـــاه مینـــــا

... مـــاه مینـــــا

یک دقیقه بیا یه نگاه به تو فکرمن بنداز/ لعنت به نامردای ضعیف کش

آهنگ جدیدو از تو گوشیم پیدا می کنم و دارم به این فکر می کنم که گوشیم رمز نداره. آهنگو میذارم روی تکرار که هزار بار برام بگه. شعرنداره. فقط موسیقی خالیه. میخام خاطره ی بیمارستان از ذهنم پاک بشه. یاد آهنگ گوشی اون خانومه میفتم که همش تو ذهنم بود. شب تا صبح. هر جا می رفتم انقد تو ذهنم play میشد که مجبور شدم این موسیقی زیبا رو تو اون محیط سنگین گوش بدم. تا دست کم یه لحظه این اوتیسمِ تکراریِ اجرایِ بی معنایِ رینگتونِ خانومِ تویِ بیمارستان از سرم دورشه....

حالا که دارم گوشش میدم سعی می کنم خاطره بازی های قبلیمو بذارم کنار. به نم نم بارونی فکر کنم که تو محل قبلیمون می بارید. یه بلوار بزرگ داشت که دو طرفش درختای سپیدار چندین ساله داشت. بلندِ بلند. انتهای اون خیابونو یادم میارم که یه مدرسه بود. یادمه ... ولش کن. خاستم بگم یادمه (.......) که تایپشم کردم اما انگشت اشارۀ دستِ راستم پرید روی دکمۀ back space  

اینجای آهنگ منو یاد یکی از استادام میندازه. چقد فهمیدس این آدم. چقدر به همه چیز قانونمند نگاه می کنه.

یه وقتایی با خودم میگم یه کم بیشعوره؛ اما اشکال نداره. بیشعوریِ اون آسیبی به آموزشایی که به من داد نمی زنه. شایدم درستش این باشه. اینکه اگه کمتر حرف بزنی و اَنگ بیشعوری بهت بخوره بهتر از اینه که انقد مخلص باشی تا همه سوارت شن. حتا بچه ها...

اینجا آهنگ برای بار نمی دونم چندم برگشت از اول. گوشۀ چشم راستم می سوزه. چون همش میخاد گریه کنه و نمیاد پایین.

 الآن دارم نفرین می کنم یکی دیگه از استادامو. نفرینم اینه که الهی از کارش به حدی پشیمون بشه که شب و روز خودشو لعنت کنه.

دیگه کی مونده لعنتش کنم؟

بذار برگردم از اول هرچی نوشتمو بخونم ببینم اصن برای چی شروع کردم به نوشتن....

یادم نمیاد برای چی نوشتم. اما یادم افتاد یه نفر دیگه رو لعنت کنم. الهی دستش بشکنه. فقطم دستش بشکنه. که اون خانومه  رو اونجوری زد و منم شاهدش بودم. اگه رفته بودم دفاع شخصی یاد بگیرم حتمن... بذار از اولش بگم:

 

(تو خیابون منتظر اتوبوس بودم انار خریده بودم. دیدم مرده (نامرده) با زانتیاش کشید به پراید یه خانومه که تقریبن 40 و 7، 8 ساله بود. به یک دقیقه نکشید که پیاده شد و چند تا از اون آبداراش به خانومه و بقیه اونایی که تو پراید خانومه نشسته بودن گفت. زنه هم چند تاشو تقدیم کرد و نامرده هم عصبانی شد و خانومه رو زد. مقنعه شو از سرش درآورد. زنه برف پاک کن عقب زانتیا رو گرفت تو دوتا دستش شکست. مرده اومد بازم حمله کنه چند نفر جلوشو گرفتن. یه خانوم رهگذر تقریبن همسن خودم به طرفداری زنِ طرف دعوا رفت چونۀ نامرده رو گرفت و هولش داد عقب. بلاخره مردم اینا رو از هم جدا کردن و سوار ماشیناشون کردن و رفتن ولی اگه من رفته بودم کلاس دفاع شخصی شاید جرأت می کردم برم جلو و چند تا لگد می خابوندم زیر چونۀ نامرده که بفهمه جنس ظریف، ضعیف و قابل حمله و شکست پذیر و کتک خور نیست. الهی دستت بشکنه و زبونت لال شه که فحش ناموسی به زن مردم ندی.)