درباره من
مینا از زمانی که خود را شناخت تو را پیدا کرد.
و ماهِ مینا که هر روزش هلالی است تا آنگاه که کامل شود ماهی دیگر بیاید. همچنانکه خود مینا می گوید:
این ماه که کامل شود آن ماه برآید...
ادامه...
پیوندها
- مهدی صفدری (داداش گلم)
- یادداشتهای یک عکاس
- شهرزیبای من آستارا
- چیزی شبیه سادگی
- پرن(ریحانه سادات)
- یه قلوپ فلسفه
- سمیه زیوری
- محدثه آقایی
- مرضیه پویان
- باران-دلتنگ
- ف.اعتمادی
- هدیه بیدی
- شب و ماه
- کارگاه قلم کلاس نویسندگی
- نفس گرم
- ستایش یه روز خوب میاد...
- بانو حوا
- ریحانه حرف هایی برای نگفتن
- مهدیه
- ساره
- مریم
- مینا
ابر برجسب
خدایا متشکرم پیچ جاده جاده لعنت نامرده فکر من دنبالت می گردم حالمو خوب کن جاده هزار چم فاصله پاییز آفتاب و ابرِ تابستون بهش فکر نکن آهنگ مهدی صفدری مهدی صفدریجدیدترین یادداشتها
همه- همیشه و هرگز...
- [ بدون عنوان ]
- چشمهایی هست
- میز آخر
- پناه....
- NOW Im relieved
- علم ارتباطات ایران یتیم شد
- یک دقیقه بیا یه نگاه به تو فکرمن بنداز/ لعنت به نامردای ضعیف کش
- هزارچم
- فاصله...
- آفتاب و ابر تابستون؛ اونم تو این پاییز
- من چی میگم؛ تو چی میگی...
- لحظه تلخ با صدای "مهدی صفدری"
- الهی شکر
- لبخند اجباری
بایگانی
- اردیبهشت 1394 1
- مهر 1393 1
- شهریور 1393 2
- اسفند 1392 1
- دی 1392 1
- آذر 1392 1
- آبان 1392 3
- مهر 1392 1
- شهریور 1392 2
- مرداد 1392 2
- تیر 1392 3
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 2
- فروردین 1392 2
- اسفند 1391 5
- بهمن 1391 1
- دی 1391 3
آمار : 20079 بازدید
Powered by Blogsky
هیچ کس نمی شنود این عاشقانه آرام را... انگار حتی تو...
بسم الله النور...
حرفی ندارم جز همان پست قبلی...
این روزها گفته هایم همانیست که گفتم.
پس؛ خاموش می شوم تا مگر آنگاه که منتظرش نیستم، با پای آهنگ روح نوازی بر بستر خیالم بخرامد و
طراوت دستانش ردِ اشکهای دیشبم را پاک کند.
+ ای کاش که این آخرین اشکی باشد که ریختم...
مینا
پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ
سلام عزیزم ممنون از حضورت
برات لحظه ای رو ارزو میکنم که طراوت دستانش رد اشکهای دیشبت راپاک کند...
قربون تو
سلام عزیزم....
ما نسبت به ستایش جون اردت داریم...مر30 عزیزم.بازم از این کارا بکن
خانم خوشگله؟؟
خخخخخخخ
چون مدرسه ها شروع میشه میگه دوسالو بشینم بدرسم
با تشکر از نظر شما دوست عزیز....
خبر ندارم بابا فعلا که منو ریحانه ازین کلاس با 7.8تا از بچه های اون کلاس در رابطه ایم.....نمیدونم عکسمونو وب هدیه دیدی یا نه؟هدیه بیدی لینکش وبم هست رفتیم پارک بانوان سووووز به دل هرکی نیمد واقعااااا!!!!از بچه های کلاس خودمون آبی گرم نمیشه
این ح ج هم مارو سرکار گذاشته فک کنم....امتحانشو که نگرفت!!دور بعدیم اگه قبول شم مامانم نمیذاره بیام
اوووه چه درد دلی کردم
دختر خوب چرا دوستتو درک نمی کنی؟ اگه برای شمام مهمون میومد شبم می موند میومدی؟ بخار مخار هم خودتیییاااااا
اونم که آره سر کاریم کللللن همون به درست برس ننه جون...توصیه های مادر بزرگ!!
خخخخخ وبلاگ تو چرا ابراز ارادت به من میکنن؟؟
با اسم وبم بلینک....میلینکمت:))
دیگه دیگه...
لینکیدمت گلم جان به قول سمیه جون
چـیـسـت بـاز ایـن زود رفتن یا چنین دیر آمدن
بـعـد عـمـری کـامـدی بـنـشـیـن زمـانـی پیش ما ....(گل)
وبااگ آپه..و البته ایشالا هیچ وقت اشک از سر درد نریزی...
اومدم دیدم مطلبت خیلی بامزه بود رویا جون
کارگاه قلمم دریاب